ای دریـــغا....بامدی,آ,داشت جنگ برنووتفنگ سرپرداشت زگدارصادق تاکِفت سیو/آن زمان جرملکی داشت دشمن باصدتفنگچی سرازیر زسیو/بسوی گدارسرازیرگشت چودیو بامدی بااندک مردجنگ/ باهوش واندیشه ی جنگ گسستندصف دشمن پوچ را/بریختندخاکسترکینه را آن زمان بامدی یک اندیشه داشت/مردمان خوب وبی کینه داشت بودندبهرهرکارهمه یکرنگ ویکدل/نبودبحث تش وتیره واولادوفنگ نداشت آدم فتنه وبد/گرهم داشت هیچکس ازاو دلخوش نبود / آدم بد,بدبودوحامی نداشت/رفیق راه وپایه نداشت /بهریک تکه زمین سوگند نبود/بحث پول وپارتی ورشوه نبود ارث مال وارث بودوبس/مردی و مردانگی راچاره بود ای دریغــــاکه مردان بزرگ مرده اند/جای پای خودراهم برده اند کوبزرگی .تابه او تکیه کنیم/چاره درد راپیش دل بی کینه کنیم.. ....پـــــــــــــــیروزمـــــــــــــــند
عضوشوید .نظردهید. عزیزشوید
نظرات شما عزیزان: